محل تبلیغات شما

دوره فوق لیسانس خانه اکرم هم یکی ازمعدود  امکانهایی بود که در صورت اضطرار و آن مواقعی که برف و سرما زیاد بود و نمی توانستم از تهران خارج بشم مورد استفاده ام قرار می گرفت. خانه ای شاید شصت متری که بعد از سالها مستاجری توانسته بودند بخرند. در طول یکسال و نیم سه یا چهار بار پیش اکرم رفتم که هم خودش و هم شوهرش بگرمی ازم استقبال می کردند و صد البته که با روشن شدن هوا و خوردن لقمه ای صبحانه بسرعت خودم را به ترمینال می رساندم. درروز دفاع از پایان نامه ام تعدادی از دوستان بعلاوه دختر و دختر دایی ام آمدند و خوشحالم کردن. اکرم یکی از آنها بود. بعد از اتمام تحصیل روزی در یکی از دور همی هایمان نازنین پیشنهاد داد بریم دبی. با اینکه اردیبهشت ماه همان سال ده روز باتفاق مامان برای  گرفتن گرین کارتش دبی بودم، اما نخواستم مخالفت کنم. اما تعداداز شش نفرآغازین به دو نفر رسیده بود که من هم اعلام آمادگی کردم. کار هاتقسیم شد. من تور و هتلی را پیشنهاد کردم که قبلا با مامان رفته بودیم و ازش راضی بودیم. هتلی تازه تعمیر شده و پاکیزه بود و مهمتر از همه در مرکز شهر قرار داشت و دسترسی به مناطق توریستی خیلی راحت و کم هزینه بود. روز دوم ورود به دبی تصمیم گرفتیم سری به بیرون از هتل بزنیم. لباس پوشیدیم و دم دمای رفتن نمیدانم نازنین چی خواست یا پرسید که اکرم

با طعنه گفت تو کمد خانمه. منظور از کمد خانم کمدی بود که من لباس و وسایلم را در آن قرار داده بودم. اتاق دوتا کمد داشت واز همان آغاز چیدن وسایل و و آویزان کردن لباس، اکرم و نازنین به سراغ کمد بزرکتر رفتند و تنها کمد باقی مانده کمد ی بود که کمتراز نصف کمد آنها بود. در واقع من سانتیمتری جای بیشتر اشغال نکرده بودم. در تمام سالهای دانشجویی و بعد از آن که بادوستان و همکلاسی های متعدد در رفت و آمد بودیم نه متلک و نه هیچ طعنه ای در بینمان نبود. من اصولا میانه ای با طعنه و کنایه ندارم و در واقع چنین رابطه ای را نمی پسندیدم. رک گویی را چرا که آنهم اغلب با هزار صغری کبری در ذهنم اگر به نتیجه می رسیدم با اطرافیانم در میان میگذاشتم. در دور همی هایمان اغلب بگو و بخند و گاهی هم بحث های جدی بود که اگر بچه هایمان اساسا چنین امکانی را برایمان فراهم می کردند. باشنیدن کمد خانم خشکم زد و برای اینکه مشکلی پیش نیاد خودم را به نشنیدن زدم. اما طعنه کار خودش را کرده بود. احساس میکردم رنگم پریده و واقعا ضعف کرده بودم. یک چرای بزرگ مقابلم مثل آونگ ساعت چپ و راست می رفت و هرلحظه غمگینترم میکرد. من رابطه صمیمی اکرم و نازنین را می فهمیدم، هردو ساکن تهران بودند و علایق مشترک زیادی داشتند. اما خب این طعنه چه جایی در این ارتباط سه نفره داشت را سر در نمی آوردم. زیمل از جامعه شناسان مشهور و تاثیر گذار قرن بیستم بر روی چگونگی تشکیل گروهها مطالعه عمیقی کرده و نتایج جالبی را هم بدست آورده است. او گروه سه نفره را دارای ضعیفترین انسجام می داند زیرا هر آن ممکن است دونفر از سه نفر با هم جفت و جور شوند و برعلیه نفر سوم تبانی کنند. حالا این تبانی می تواند از یک ماجرای معمولی باشد تا یک واقعه بنیان بر افکن.

دفترچه تلفن....7....آخرین قسمت

دفترچه تلفن....اکرم.....6

دفترچه تلفن...اکرم...5

کمد ,هم ,اکرم ,ای ,طعنه ,نازنین ,بود که ,بعد از ,سه نفره ,با طعنه ,که من

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کیوکوشین ازنا (2) (کیوکوشین ایران) مجتبی و آرزو